سپیده صبح را بارها به نظاره نشستهام که چگونه به وقت شفق، پرده از رخ برکشیده است. هر صبحی با خود نسیمی را به وزیدن وا میدارد که بذر بیقراری را بر دلها میافشاند. هر مرده و خفته را بیدار و بیقرار، و هر بیقراری را بیقرارتر مینماید؛ بیقرارانی که شب تار را تا به صبح به امید سپیده صبح به سر آوردهاند و آشنایان بحر مکاشفتاند. بیقرار رویت جمال یارند و چون غرق در حضور میشوند، شمار ثانیه و دقیقه و ساعت از دستشان خارج میشود. تا آنگاه که سر از سجده و رکوع بر نیاوردهاند، از دنیا فارغ بوده و آنگاه که این لحظات معنوی به سر میآید، این بار فارغ از دنیایند. هر صبح، شبنم امید در دلهایشان جوانه میزند؛ به امید روزی که خود را در محضر محبوبشان حاضر یابند.
آیا تا به حال صبحگاهان گوش به ندای حیعلیالصلاة دادهایم؟ آیا آنگاه که ما را فرا میخوانند، آماده راز و نیاز با معبود شدهایم؟ آیا کشتزار لمیزرع خویش را آباد کردهایم؟ آیا معصیت کثیر خود را با طاعتی چند، شستهایم؟
باور کنیم که این ساعات و دقایق مقدسند و باید استفادهها برد تا خسرانزده نباشیم. پس بیاییم با خود عهد کنیم که از این پس، بهتر از دیروز باشیم و خود را اسیر بهانهها نکنیم و خود را اندک نفروشیم ...
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۶ توسط محمدرضا لالوی
تولد حضرت معصومه(س) و روز دختر مبارک...برچسب : نویسنده : basijmohamadiye بازدید : 37